طراحی مشاوره برندسازی



به نامِ دوستِ مهربان و توانا

 

من یه هنرمندم، یه اهلِ هنر که یه رشتۀ فنی- مهندسی خونده و به مطالعه و علومِ انسانی علاقمنده. یه آدم با تفکر و توانایی هایِ بینِ رشته ای، کمال طلب، تا حدودی درون گرا و حساس.

***

چند وقت پیش که توی افکارِ خودم غوطه ور بودم، داشتم به این فکر می کردم  چقدر خوب میشد که برایِ رشد و پرورشِ ذهن و شخصیت و روان هم یه باشگاه یا همچین جایی داشتیم، همونطور که برایِ پرورش عضلات و توان جسمانیمون باشگاه و ورزشگاه داریم.

و از اینجا بود که داستان شروع شد . . .

اما اجازه بدین که از یه کم قبل تر براتون تعریف کنم:

ادامه مطلب


به نامِ دوستِ مهربان و توانا

 

 

برای شروع شاید بد نباشه سراغ توضیح و تفسیرِ وجهِ تسمیۀ عنوانِ باشگاهِ برندسازی» و  معنوی لغویش بریم.

 

کلمۀ باشگاه»(به انگلیسی club ) در فرهنگ لغت اینطوری تعریف شده:

باشگاه(اِ مرکب). کلوب. کانون.(لغات مصوبۀ فرهنگستان ایران).

جایگاهِ ویژه ای برایِ گردهماییِ گروهی از مردم با هدفی معین.

محلِ گردآمدنِ پیوسته یا متناوب گروهی برپایۀ آیین نامۀ خاص.

 

ریشه شناسی:

کلمۀ باشگاه» از دو بخشِ باش»+گاه» ساخته شده است. باش» بُنِ مضارع از فعلِ باشیدن» که دلالت بربودن دارد و گاه» در فارسی به معنایِ مکان و جایگاه است.

 

یه باشگاه» در حقیقت جایی برای ایجاد همیاری بین چند نفره که منافع مشترک و همسو دارن و می تونه تویِ زمینه هایِ مختلف مثل: سرگرمی، ورزشی، اجتماعی، مذهبی، ی، علمی و . . . راه اندازی بشه.

پس اینجا محلی برای همیاریِ کساییه که می خوان رشد کنن و قویتر بشن، با تمرکز بر مبحث اقتصاد و کسب و کار و حرکت در مسیرِ برندسازی.

 

به امیدِ روزایِ روشن



این روزا هرجا که صحبتی از کسب و کار و اقتصاد باشه بحث برند»(brand) و برندسازی»(branding) هم مطرح میشه، واژه هایی که همه جا می شنویم از تلویزیون و رادیو گرفته تا سایت و کتاب و مجله.

اما واقعا برند» به چه معناست و به چی می گن برند»؟

توی دنیایِ امروز برند» تعریف پیچیده و گسترده ای داره و برخلاف تصور عموم جامعه که برند» رو معمولا مترادف آرم و لوگو» یا نامِ تجاری» می دونن و تعریف دقیق و استانداردی از این مبحث ندارن باید گفت که یک برند یک نامِ تجاری هست و نیست، یک لوگو هست و نیست، به عبارت دیگه لوگو و نامِ تجاری تنها بخشی از مفهوم گسترده و پُراهمیت برند هست و نه همۀ اون.

خب فکر می کنم برای اینکه توی تعریف برند به یه وحدت نسبی و البته درست و علمی دست پیدا کنیم، بهتر این باشه که به متون علمی و معتبری که در این زمینه وجود داره رجوع کنیم و از نظر بزرگان این عرصه بهره بگیریم.

به همین دلیل من تصمیم گرفتم که خلاصه ای از متنِ بعضی از کتابایی که تویِ این زمینه تألیف، ترجمه و چاپ شده رو براتون بیارم که هم سندی برای اعتبار بخشیدن به مطالبی باشه که اینجا می نویسم و هم اینکه اگه دوست داشتین و براتون جالب بود برای توسعۀ دانش و آگاهی تون به اون کتاب مراجعه کنید.

ادامه مطلب


دیدیم که برند» جایگاه ویژه ای در رشد و سودآوریِ یه کسب و کار داره و در حقیقت با ارزش ترین داراییِ یک سازمان یا شرکت، برندِ اون سازمان و شرکت هستش. (البته یه شخص هم می تونه برای خودش برند» داشته باشه که در جایگاه خودش مفصل توضیح خواهم داد)

اما یه برند خود به خود به وجود نمیاد و نیاز به برنامه ریزی، تخصص، دانش، تجربه، تلاش و پشتکار داره تا ذره ذره جون بگیره و در طول زمان ساخته بشه. اینجاست که با کارِ تخصصی و دقیقی به اسمِ برندسازی» روبه رو می شیم.

شاید بد نباشه قبل از اینکه بریم سراغ تعریفِ برندسازی» نگاهی گذرا به فواید برندسازی برایِ کسب و کارمون داشته باشیم.

فوایدِ برندسازی:

1. برندسازی باعث می شود بتوانید محصول خود را با قیمت بالاتری بفروشید.

2. به ایجاد ارزشِ افزوده برای سازمان کمک می کند.

3. باعث ایجاد گروه مشتریانِ وفادار می شود، یعنی یک پیوند عاطفی میان مشتری و برند.

ادامه مطلب


(بخشِ اول)

همونطور که ورزشکار باید با ساز و کارِ بدن و نحوۀ فعالیت اندام هایِ بدن آشنا باشه تا بتونه در زمینۀ مورد نظرش به بهترین نحو فعال باشه و رشد کنه برای کسی هم که می خواد کسب و کار راه بندازه و در این زمینه رشد کنه و یه برند خوب بسازه لازمه که با ساز و کارِ اقتصاد و پول آشنا باشه و اصطلاحات تخصصی اقتصاد رو بشناسه و با مبانی اقتصاد تا حدی آشنا باشه. درک و شناختِ درستِ اقتصاد به ما کمک می کنه که بهتر، سالم تر و سریعتر رشد کنیم.

از اونجا که اقتصاد علم پیچیده و وسیعی هست و بیان مفاهیم و مضامینِ سنگینِ علمی کمک چندانی به درک ساز و کارِ این علم در زندگیِ روزمره نمی کنه پس بهتر اینه که اقتصاد رو به زبان ساده و کاربردی بیان کرد تا برایِ همه قابلِ درک و قابلِ استفاده باشه.

به همین دلیل تصمیم گرفتم تا با رجوع به منابعِ موجود در این زمینه و خلاصه کردن مطالبشون قدم هایِ اولیه رو در راهِ آشنایی شما دوستانِ عزیز با دانش و کارکرد اقتصاد بردارم، که هم منبعِ در دسترس و شسته-رفته ای برای مطالعه باشه و هم چراغِ راهی برای دوستانی که علاقمندن که جدی تر و عمیق تر در این زمینه کسبِ دانش کنن.

ادامه مطلب



در پست هایِ قبل در موردِ برند و برندسازی اندکی صحبت کردیم و دیدیم که یکی از ارزشمندترین دارایی هایِ شرکت ها و سازمان ها در دنیایِ امروز برندشون هست. این مسئله در موردِ انسان ها و افراد هم صدق می کنه. بله، درسته یک شخص هم می تونه برایِ خودش صاحبِ یه برند باشه. جالبه که بدونید خیلی از کمپانی ها ارزش و اعتبارشون رو از ارزش و اعتبارِ برندِ شخصیِ بنیانگذارشون گرفتن. مثلا کمپانیِ اپل» رو در نظر بگیرید همه می دونیم که شخصیت و برندِ استیو جابز بود که اپل رو به اوج رسوند. امثالِ استیو جابز در کنارِ توانمندی هاشون دارایِ ویژگیهایِ اخلاقی و رفتاری و اندیشه ایِ خاصی هستند که اونا رو از بقیه متمایز می کنه.

البته قدری وسیعتر که به موضوع نگاه کنیم افرادِ زیادی رو در سطوحِ مختلفِ اجتماع و در زمینه هایِ گوناگون می بینیم که برایِ خودشون و در محیطِ زندگی و حیطۀ فعالیت خودشون به نوعی برند هستند. مثلِ پیرمردی که تویِ محله به عنوانِ معتمد محل شناخته میشه یا تعمیرکاری که تخصصش تویِ شهر زبانزدِ همه هست. خیلی ها هم در زمینه هایِ منفی برند هستند اما چون در باشگاهِ برندسازی از نظر ما برند» بارِمعنایی مثبت داره دیگه به اون جنبه ها نمی پردازیم.

خب حالا اجازه بدین تا مطالبی رو در زمینۀ برندسازیِ شخصی از زبانِ متخصصینِ این حوزه براتون بیارم. مطالبی که در ادامه میاد خلاصه ای از کتابِ برندِ خودت باش» نوشتۀ: پیتر مونتویا و تیم وندیهی با ترجمۀ: سامان شاهین پور و کاری از انتشاراتِ سیته» هست: (طبق استراتژی باشگاهِ برندسازی تمرکز این مطالب بیشتر رویِ ساخت برند شخصی در دنیایِ کسب و کار و تجارت هست)

* * *

خردِ عامه می گوید زمانی که در شرایطِ رقابتی هستید، باید آنچه را دیگران انجام می دهند کپی کنید و تنها تلاش کنید آن را بهتر از بقیه انجام دهید. برخلافِ جریان شنا نکنید و سعی نداشته باشید متمایز به نظر برسید. می خواهم با جسارتِ تمام این را بگویم که پیروی از عرف باعث می شود در نهایت به حاشیه بروید و اندیشمندانِ جسور از شما پیشی بگیرند.

ادامه مطلب


بخشِ دوم:

خواسته ها یک چیزند و تقاضا چیزی دیگر.

تقاضا یعنی مقداری از کالایی خاص که افراد با پرداختن مبلغی معین می خرند و این مقدار کالایی نیست که افراد به آن نیاز دارند یا آرزو می کنند دشته باشند.

شاید کسی نیازها و خواسته هایِ مبرم داشته باشد اما توان خرید آن ها را نداشته باشد بنابراین نیازها و خواسته ها تقاضایِ مؤثر نیستند. تقاضایی مؤثر یعنی فقط مقدارِ واقعیِ خریداری شده.

در اقتصاد مقداری که خرید می شود ثابت نیست بلکه همواره وابسته به قیمت است.

مقدار تقاضا به قیمت کالا یا خدماتِ موردِ تقاضا بستگی دارد، زیرا کالاها کمیاب هستند. اگر عرضه نامحدود بود و هرکس می توانست هرآنچه را می خواهد به دست آورد دیگر کسی حاضر نبود برای تهیۀ کالاها پیشیزی بپردازد.

کمیابی موجب افزایشِ قیمت می شود و فقط کسانی می توانند به کالاهایِ کمیاب دست یابند که بتوانند قیمت آن ها را بپردازند.

هرگاه میزانِ عرضۀ کالا از میزانِ تقاضایِ آن با قیمتِ موجود کمتر شود، قیمت کالا افزایش می یابد. این افزایشِ قیمت به کاهشِ تقاضا می انجامد و عرضه را از تقاضا بیشتر می کند و این وضع آنقدر ادامه می یابد تا مقدارِ عرضه و تقاضا با قیمتِ جدید، برابر شود.

ادامه مطلب


در ادامۀ مباحثی که قبلا داشتیم به موضوعی می رسیم که یکی از مهم­ترین موضوعات و مسائلی هست که صاحبایِ کسب­و­کار باید بهش توجه کنند و اون چیزی نیست جز مباحث پولی و مالی.

یه کسب­و­کار تنها در صورتی می تونه دوام داشته باشه و به صاحبان و کارکنانش سود و منفعت برسونه که برآیند فعالیت­هاش سودآور باشه، در حقیقت یکی از اصلی­ترین اهدافِ تلاش­هایِ اقتصادی و تجاریِ افراد رسیدن به سود و منفعت مادی هست.

و رسیدن به سود به جز با حساب و کتابِ دقیق و علمی و حرفه­ای امکان­پذیر نیست، چون باید دونست که پول کجا و چطوری خرج شده و در ازایِ خرج کردنش چه چیزی به دست اومده.

در روزگارِ قدیم تجار و کسبه با یه چرتکه و چند ورق کاغذ حساب و کتابشون رو نگه می داشتن، اما امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی و توسعۀ مبادلات و معاملات در سطح جهانی دیگه استفاده از روش­هایِ قدیمی امکان­پذیر نیست و حتی اگه ممکن هم باشه دیگه مقرون به صرفه نیست.

هرچند که شاید حساب و کتابِ یه مغازه یا تولیدیِ کوچیک رو بشه با همین روش­هایِ ساده مدیریت کرد اما قطعا علمِ حسابداری و حسابدارهایِ حرفه­ این کار رو خیلی بهتر و دقیق­تر وسریع­تر انجام میدن که هم در زمان که مهم­ترین دارایی هر کسیه صرفه جویی میشه و هم اینکه از ضریب اطمینان خیلی خیلی بالاتری برخورداره.

بنا به دلایلی که عرض شد و به نظرِ من آشنایی با رشتۀ حسابداری حتی برایِ کسی که نمی­خواد به صورت جدی و علمی این رشته رو یاد بگیره و استفاده کنه می تونه مفید باشه. این آشنایی می تونه علاوه بر ایجاد دیدِ بازتر در زمینۀ کسب­و­کار، باعث بشه که صاحبایِ کسب­و­کار زبان حسابدارهاشون و سایر فعالانِ اقتصادی رو در زمینۀ مسائل مالی و پولی بهتر درک کنن و در نتیجه رشد بهتر و بیشتری داشته باشن. و حتی شاید برای حساب و کتاب­هایِ شخصیِ افراد هم مفید و کارآمد باشه.

به همین دلایل تصمیم گرفتم تا در این قسمت به آشنایی با مبحث حسابداری بپردازیم و به این منظور خلاصه­ای از کتابِ حسابداریِ عمومیِ مقدماتی» نوشتۀ: شهرام روزبهانی رو براتون آوردم، امیدوارم که مورد توجه و استفاده قرار بگیره:

ادامه مطلب


در موردِ اهمیتِ برند و برندسازی در پست هایِ قبل مطالبی بیان شد، اما ممکنه این سوال براتون پیش بیاد که این برندسازی به چه شکلی اتفاق می افته و چه مراحلی باید طی بشه تا یه برند سروشکل بگیره و ساخته بشه؟

باید بگم که این مسئله هم مثل بسیاری از موضوعاتِ دیگه تویِ دنیایِ امروز یه رشتۀ تخصصیه که نیاز به دانش و تجربۀ زیادی داره و امروزه تبدیل به یه رشتۀ دانشگاهی شده که اساتید و بزرگان زیادی در موردش بحث و تحقیق و تدریس می کنن و در این زمینه کتاب ها نوشته شده و کنفرانس ها برگزار شده.

برایِ همگام شدن با دنیایِ امروز و فراگیریِ دانشِ بزرگانِ این عرصه و در نهایت ساختِ یه برندِ قوی و خوب شاید در دسترس ترین راه مراجعه به کتاب هایی باشه که توسط اساتید معتبر تویِ این زمینه نوشته شده. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا خلاصه ای از بعضی از کتابای مطرح برندسازی رو که به فارسی هم ترجمه شده و در دسترس همه هستش براتون بیارم تا هم آشنایی اجمالی باشه با این مبحث مخصوصا برای دوستانی که فرصت مطالعۀ جدی رو در این زمینه ندارن و هم معرفی و دادنِ سرِنخ به دوستانی که عطش مطالعه و فراگیری رو دارن.

یکی از این کتابایِ خوب در این زمینه کتابی هست به اسمِ ساختن یک نام تجاری در 30 روز» نوشتۀ: سایمون میدلتون و ترجمۀ: سینا قربانلو که انتشارات مبلغان اون رو چاپ کرده، آنچه در ادامه می خونید خلاصه ای هست از مباحث این کتاب:

ادامه مطلب


در بخشِ دومِ مبحثِ چگونگیِ ساختن و سروشکل دادن به یک نامِ تجاری(برند) ادامۀ مطالبِ کتابِ ساختنِ یک نامِ تجاری در 30 روز» رو با هم مرور می کنیم:


روز 11 – به چه کسانی نمی خواهید بفروشید؟

غالبا مؤثرترین راه برای تعیین بازار هدف و مشتریان آن است که به طور دقیق معلوم کنید که چه کسانی را نمی خواهید جذب کنید.

حقیقتِ صرف این است که نامِ تجاریِ شما هیچگاه نمی تواند، واقعا نمی تواند همۀ افراد را جذب کند.

اگر بخواهید که همه عاشقِ شما باشند باید بسیار انعطاف پذیر، تربیت پذیر، و مبهم باشید که در این صورت برای هیچکس هیچ معنایی نخواهید داشت.

ادامه مطلب


این روزا اصطلاحِ بازاریابی» رو تقریبا هرجایی می شنویم، از رومۀ نیازمندی ها گرفته که پُر از آگهیِ استخدامِ بازاریاب هست تا لیستِ رشته هایِ دانشگاهی.

از اونجا که بنیان و اساسِ تداومِ کسب و کارِ هر شرکت و مجموعۀ اقتصادی بر سودآوریِ بلند مدت و استوار هستش و تضمینِ این سودآوری بر گروِ یه بازاریابیِ درست و دقیق و حرفه ای هست، شناختِ درست و استفادۀ به جا از بازاریابی بسیار اهمیت داره.

اما طوری که از شواهد برمیاد اصطلاحِ بازاریابی» در بین عمومِ مردم تعریف علمی و درستی نداره و در خیلی از موارد هم معنیِ فروش» یا حتی ویزیتوری» در نظر گرفته می شه، اما بازاریابی مفهومی بسیار گسترده تر هست و از جایگاهِ ارزنده و مهمی در دنیایِ کسب و کار برخورداره.

به همین دلیل تصمیم گرفتم با مراجعه به کتابِ ارزشمندِ مدیریتِ بازاریابی» نوشتۀ اساتیدِ برجستۀ این رشته آقایان فیلیپ کاتلر» و کوین لین کلر» و ارائۀ خلاصه ای از مبحثِ تعریفِ بازاریابی از این کتاب، قدمی در مسیرِ معرفیِ بیشترِ این رشته به دوستانِ عزیزِ هم باشگاهی بردارم. امیدوارم که مورد استفاده قرار بگیره:

اثراتِ بازاریابی را می توان در هرجایی مشاهده کرد. مردم و سازمان ها چه به طورِ رسمی و چه به طورِ غیرِ رسمی درگیرِ فعالیت هایی هستند که می توانیم آن ها را فعالیت هایِ بازاریابی بنامیم. بازاریابیِ مناسب به مسئلۀ بسیار مهمی در موفقیتِ شرکت ها تبدیل شده است.

بازاریابی را می توان هم علم و هم نوعی هنر دانست. از این رو تضادهایِ زیادی بین جنبۀ علمی و هنریِ(خلاقانه) بازاریابی وجود دارد.

ادامه مطلب




ده خطایِ مُهلکِ بازاریابی:

1- شرکت به حدِ کافی بازارمحور و مشتری مدار نیست.

2- شرکت به اندازۀ کافی با بازارهایِ هدفش آشنا نیست.

3- شرکت به اندازۀ کافی رقبایش را مشخص و رصد نمی کند.

4- شرکت روابطش با گروه هایِ ذی نفع را به خوبی مدیریت نمی کند.

5- شرکت در یافتنِ فرصت هایِ جدیدِ بازاریابی ضعیف عمل می کند.

6- برنامه هایِ بازاریابی و فرآیندِ برنامه ریزیِ شرکت کارآمد نیستند.

7- شرکت استراتژی هایِ مناسبی در زمینۀ محصولات و خدمتش ندارد.

8- مهارت هایِ شرکت در زمینه هایِ مدیریتِ نام هایِ تجاری و ارتباطات بسیار ضعیف است.

9- واحدِ بازاریابیِ شرکت به خوبی سازماندهی نشده است و نمی تواند به صورت اثر بخش و کارآمد عمل کند.

10- شرکت به اندازۀ کافی از فناوری هایِ روز استفاده نمی کند.

 

ده فرمانِ بازاریابی:

1- شرکت باید بازارش را به خوبی بخش بندی کند، بهترین بخش ها را انتخاب کند و موضعِ قوی ای را در تمامیِ بخش هایِ منتخب اشغال کند.

2- شرکت باید نیازها، ادراکات، ترجیحات و رفتارهایِ مشتریانش را به خوبی شناسایی و کارمندانش را برایِ خدمت رسانیِ بهتر به مشتریان و جلبِ رضایت آن ها تشویق کند.

3- شرکت باید رقبایِ اصلی اش و نقاطِ قوت و ضعفِ آن ها را به خوبی شناسایی کند.

4- شرکت باید ارتباطاتِ مناسبی را با شرکایِ تجاری اش برقرار و از اقداماتِ مناسبِ آن ها حمایت کند.

5- شرکت باید فرآیندِ مناسبی را برایِ شناساییِ فرصت ها و رتبه بندی و انتخابِ بهترینِ آن ها ایجاد کند.

6- شرکت باید سیستمِ برنامه ریزیِ بازاریابی اش را به خوبی مدیریت و برنامه هایِ بلندمدت و کوتاه مدتِ دقیق را طراحی کند.

7- شرکت باید آمیختۀ محصولات و خدماتش را به خوبی کنترل و مدیریت کند.

8- شرکت باید نام هایِ تجاریِ قوی ای را ایجاد کند و از کارآمدترین و به صرفه ترین ابزارهایِ ارتباطی استفاده کند.

9- شرکت باید روحِ بازاریابی را در تمامیِ بخش ها و واحدهایش حاکم کند.

10- شرکت باید فناوری هایِ روز را به طورِ مستمر رصد کند و آن هایی که باعثِ کسبِ مزایایِ رقابتی می شوند را به کار گیرد.



منبع: مدیریت بازاریابی. نوشتۀ: فیلیپ کاتلر و کوین لین کلر. مترجم: مهدی امیرجعفری. جلد یک . انتشارات نص.



با در نظر گرفتنِ واقعیت هایِ دنیایِ امروز، شرکت ها برایِ طراحی و اجرایِ برنامه هایِ بازاریابیِ خود باید از چه فلسفۀ کسب و کاری تبعیت کنند؟ به عبارتی رویکردِ شرکت نسبت به بازار چیست؟

در ادامه سیرِ تکاملِ فلسفه هایِ بازاریابی بررسی می شود:

ادامه مطلب


وقتی که یه کتاب می خونیم برای اینکه موقعِ مراجعاتِ بعدی بتونیم نکاتِ مهمش رو به سرعت پیدا و مرور کنیم زیر اون نکات خط می کشیم.

تویِ دنیایِ امروز که در هر رشته ای با اقیانوسی از اطلاعات مواجهیم شاید یه گزینۀ عالی این باشه که کسی که متخصصِ رشتۀ مورد نیاز ما هست و سال ها تجربه و دانش داره، مفاهیم اصلی و مهم اون رشته رو به صورتِ تیتروار و خلاصه جمع بندی کنه و نکات مهمش رو به ما ارائه بده تا تویِ یه زمانِ کوتاه بتونیم به مفیدترین اطلاعاتِ اون رشته دسترسی پیدا کنیم.

اَل ریس» و جک تروت» دو تا از متخصصایِ بازاریابی و برندسازی با 25 سال سابقۀ کسب تجربه و دانشِ حرفه ای در این زمینه ها، این کار رو برایِ ما انجام دادن.

کتابِ 22 قانونِ ابدیِ بازاریابی مطالبِ پیچیدۀ بازاریابی رو خیلی ساده و تیتروار و قابل درک به ما ارائه می کنه. من هم به همین دلیل خلاصۀ نکات این کتاب رو اینجا برایِ دوستایِ عزیزِ هم باشگاهی آوردم:

برایِ بازاریابی سالانه میلیاردها دلار هزینه می شود، بدون اینکه نتیجه ای در بر داشته باشد. بسیاری از مدیران فکر می کنند که یک برنامۀ بازاریابیِ خوب طراحی شده، خوب اجرا شده و با سرمایۀ کافی حتما جواب می دهد؛ اما وما اینطور نیست.

باید دانست که همۀ شرکت ها مشکل دارند و اشکالِ اصلی در خودِ این برنامه هاست، اشکالِ در بازاریابی است. امروزه شرکتی که اشتباه کند سریعا از دور خارج می شود و رقبا جایش را می گیرند.

اما چگونه می توان از اشتباه کردن پرهیز کرد؟

ادامه مطلب


22 قانونِ ابدیِ بازاریابی

بخشِ دوم

12 – قانونِ تعددِ محصولات

اصرارِ شدیدی برایِ تعددِ محصولاتِ نامِ تجاری وجود دارد.

 

اگر هرگونه تخلفی از این قوانین مجازات داشت، مسئولانِ تعدادِ زیادی از شرکت هایِ آمریکایی الا باید در زندان می بودند. قانونِ بسیار مهمی که بسیار موردِ تخلف قرار می گیرد قانونِ تعددِ محصولات است.

زمانی یک شرکت رویِ یک محصول متمرکز است که بسیار هم برایش سودآور است. همان شرکت روزِ بعد به تعدد محصولات روی می آورد و همان زمان است که سرمایۀ خود را از دست می دهد.

آی بی ام» را در نظر بگیرید: این شرکت سال ها قبل که تمرکزش فقط بر رویِ کیسِ کامپیوتر بود، میلیاردها دلار به دست آورد. امروزه آی بی ام همه جا پا گذاشته و تقریبا در حال ورشکستگی است.

ادامه مطلب


نامِ شما در مرکزِ تمامیِ فعالیت هایِ بازاریابی تان قرار دارد و بادوام ترین و پایدارترین جزء محصول، خدمت یا شرکت شماست. از آنجا که نام گذاری از نخستین مراحل برندسازی است، افراد معمولا دچار این اشتباه می شوند که نام مهم ترین بخش برندسازی است. زیرا با بررسی وب سایت های شرکت های مشاورۀ نام گذاری به این نتیجه می رسند که نام گذاری مهم ترین اقدامی است که در مسیر برندینگ انجام می شود و بسیار سخت و پرهزینه است. بدین ترتیب، تمامِ نیرو و تمرکز خود را بر رویِ انتخابِ نامی تمام عیار می گذارند.


 

ادامه مطلب




در جستجویِ اینترنتی دربارۀ نام و نام گذاری با توصیه هایِ پیشِ پا افتاده و مبهمِ بیشماری روبه رو خواهید شد: نام باید کوتاه، به یاد ماندنی و برخوردار از املایِ آسانی باشد.

اگر این توصیه ها را جدی بگیرید،گزینه هایِ خوبِ بسیاری را از دست خواهید داد. بسیاری از ام هایِ عالیِ دنیا کوتاه نیستند، تعدادِ قابل توجهی از برندهایِ برتر املایی سخت دارند و هرکسی نمی تواند به شما بگوید مفهومِ کدام نام بیش از دیگرِ نام ها در خاطر می ماند. توصیه می کنم این پیشنهادهایِ دمِ دستی را نادیده بگیرید و معیارهایِ علمی تری را مدنظر قرار دهید.

 

از توصیه هایِ معمولی بگذرید

نامِ کوتاه را فراموش کنید. نام هایِ کوتاه معمولا زودتر از نام هایِ بلند به دستِ فراموشی سپرده می شوند و توجه داشته باشید که اگر خود را به نام هایِ کوتاه محدود کنید، در راه اندازی یک دامنۀ دات کامِ شفاف به مشکل برمی خورید.

املایِ آسان را هم فراموش کنید. چه چیزی املایِ کلمه را آسان می کند؟ نمی توانید دربارۀ املایِ آسان قضاوتِ درستی داشته باشید مگر اینکه آن کلمه را امتحان کنید. کلمه ای که به ظاهر ساده به نظر می رسد ممکن است در عمل به آسانی هجی نشود. برخی برندها از املایِ غیرِ معمولِ خود به خوبی بهره برده اند پس به این موضوع توجه بیش از حد نشان ندهید، حتی نام هایی با املایِ مسئله دار نیز وجود داشته اند که از کاراییِ لازم برخوردار بوده اند. نامی که املایی سخت داشته باشد ممکن است بیشتر در خاطر بماند.

ادامه مطلب


نامِ شما در مرکزِ تمامیِ فعالیت هایِ بازاریابی تان قرار دارد و بادوام ترین و پایدارترین جزء محصول، خدمت یا شرکت شماست. از آنجا که نام گذاری از نخستین مراحل برندسازی است، افراد معمولا دچار این اشتباه می شوند که نام مهم ترین بخش برندسازی است. زیرا با بررسی وب سایت های شرکت های مشاورۀ نام گذاری به این نتیجه می رسند که نام گذاری مهم ترین اقدامی است که در مسیر برندینگ انجام می شود و بسیار سخت و پرهزینه است. بدین ترتیب، تمامِ نیرو و تمرکز خود را بر رویِ انتخابِ نامی تمام عیار می گذارند.


 

ادامه مطلب



امروزه جریانِ بازاریابی به گونه ای پیچیده، گیج کننده و مملو از مفاهیمِ نامفهوم درآمده است. در بیشتر شرکت ها جریانِ بازاریابی توسطِ گروه هایِ فعال و مختلفی انجام می شود. هماهنگی و یکپارچه کردنِ این گروه ها، خود به صورتِ فعالیتی گسترده و فراگیر درآمده است.

اگر بازاریابی _ که به مثابه نیرویِ رانشیِ سازمان است _ بخواهد در راستایِ تحققِ اهدافِ خود گام بردارد، باید به گونه ای ساده تر ارائه شود؛ به عبارتِ دیگر به صورتی متمرکز.

مهمترین هدفِ بازاریابی چیست؟

چه اصولی است که این اجزایِ از هم گسسته را به یکدیگر متصل می سازد؟

ما اعتقاد داریم که هدف، چیزی جز تثبیتِ نامِ تجاری نیست. بازاریابی، مفهومِ نامِ تجاریِ کالا را در ذهنِ مصرف کننده ثبت می کند.

 

ادامه مطلب


12- قانونِ امِ عام (ژنریک)

یک از سریع ترین راه هایِ عدمِ موفقیت، استفاده از اسم هایِ عام برایِ نام های تجاری است.

 

تاریخ اغلبِ اوقات ما را به بیراهه می کشاند. پاره ای از موفق ترین شرکت ها ( و نام هایِ تجاری) دارایِ اسامیِ عام بوده اند. مانند: جنرال موتورز – جنرال الکتریک – استاندارد اُویل – استاندارد برندز – امریکن ایرلاین – امریکن موتورز – امریکن اکسپرس و . . .

در گذشته تصورِ شرکت ها براین امر بود ه داشتنِ اسمی بزرگ، پرزرق و برق و عام اامی است و تقریبا در همۀ موردها نامِ تجاری، همان نامِ شرکت بود و این امر به این دلیل بود که در آن زمان بازار پر از اجناسِ شرکت هایِ کوچک و محلی بود و نام هایِ بزرگ و عام در مقابلِ این رقبایِ کوچک در جایگاهِ خاصِ خود قرار می گرفتند.

ادامه مطلب


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها